عشقي كه خيلي زياده


دختر تنها

سکوت در شبهای تنهای.....و دل تنگی در دیاره غربت.....خدایا گناهم چیست؟؟؟

ديدنت برام يه خوابه يا يه اتفاق ساده

مث حس كردن گريه با يه بغض بي اراده

تو خودِ يه اتفاقي توي لحظه هاي ديدار

لحظه اي كه عاشقانه به خودت شدم گرفتار

 

خسته از اين همه غربت توي اين شباي ولگرد

ايندفعه چرخه ي قسمت ما رو با هم آشِنا كرد

من كه بي صدا و بي كس زير آوار تباهي

لحظه ها رو ميشِمردم توي بهت بي پناهي 

تا يكي از پشت ابرا از دلِ سپيده سر زد

به شبِ سياه و خسته م رنگ ابيِ سحر زد

يكي انگار زير بارون واسه غربتم دعا كرد

اون كه با نگاه گرمش منو از خودم رها كرد

حالا تو كويري كهنه اين منم كه خيسِ خيسم

لابه لاي هر ترانه م دارم از تو مينويسم

تو كه يك شبِ برهنه توي ظلمتِ چشاته

يه شكوفه ي تبسم روي گلبرگِ لباته

تويي كه ساده تريني مث بارون پشتِ شيشه

تكيه گاه خستگيم شو نازنينم تا هميشه

يه شريك بي ريا باش براي اين دل زخمي

اين تويي كه با نگاهت مي توني منو بفهمي

اين منم با كوله باري پره احساس و رفاقت

عشقمو به پات مي ريزم با يه عالمه صداقت

هنوزم عاشق ترينم با دلي هميشه ساده

پيشكش و ارزوني تو عشقي كه خيلي زياده



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 18 اسفند 1388برچسب:,ساعت 10:1 PM توسط |||GHAZALEH|||| |


Power By: LoxBlog.Com